بیانات سال 99


عزیز ما دیروز را که عرفه بود، حظّ وافر برده باشند و ان‌شاءالله همه‌ی دعاهایتان مستجاب باشد. بعد نوبت میرسد به روز عید قربان، این قربانی شگفت‌انگیز و شگفتی‌ساز در تاریخ که بی‌نظیر است. حضرت ابراهیم مأمور میشود که نوجوان خودش را به دست خودش به قتل برساند - امر الهی است، آزمایش الهی است - آن هم فرزندی که سالهای متمادی از وجود او محروم بوده و در پیری اَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الکِبَرِ إِسماعیلَ وَإِسحاق ؛( ۷ ) خدای متعال این بچّه را به حضرت ابراهیم داده بود و خب پیدا است چقدر انسان به فرزندِ اواخر عمر و دوران پیری دلبسته است. به این فرزند که حالا « فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ »( ۸ ) - یک جوانی و یا نوجوانی شده - گفت میخواهم تو را به قتل برسانم، این دستور خدا است. آن جوان هم گفت: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین .( ۹ ) ببینید اینها حوادث عجیب تاریخ دین، تاریخ دین‌داری، تاریخ ایمان، تاریخ اسلام است. ما در گذشته‌ی خودمان، در سابقه‌ی دین‌داری خودمان اینها را داریم، که پدرِ پیر حاضر است جوان خودش را به دست خودش به خاطر دستور خداوند قربانی کند و جوان هم با کمال میل و طوع و رغبت میگوید: اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین؛ ‌ خواهی دید که من تحمّل میکنم. این هم خاطره‌ی عید قربان است که خب این دهه‌ی اوّل، دهه‌ی این‌ جور خاطره‌های شکوهمند و پُرمعنا و راهنمایی‌کننده است. دهه‌ی دوّم و سوّم ذی‌حجّه؛ یادآوری برتری جایگاه ولایت

«4»