بیانات سال 99


اخلاص میکردند، هم اخلاص خودشان برای خدا را آنجا در عمل نشان میدادند. تواضع، خدمت به دیگران. انسان مکرّر در این شرحِ‌حال‌ها میخواند که مثلاً فرض کنید میگویند فلان دسته شب در خیمه خوابیده بودند، صبح که بیدار میشوند، می‌بینند همه‌ی پوتین‌هایشان واکس‌زده است؛ چه کسی واکس زده ؟ معلوم نیست. بعد از تحقیق معلوم میشود که مثلاً فرمانده گروهان یا فرمانده‌ دسته، شب آمده و همه‌ی پوتین‌های اینها را واکس‌ زده یا لباسهایشان را که گذاشته بودند بشورند، شسته، یا دست‌شویی‌ها را تمیز کرده؛ اینها چیزهای عجیبی است؛ این تواضع، این خدمت، روحیه‌ی خدمتگزاری، ایثار، ازخودگذشتگی و فداکاری؛ بعد هم که آن حالات معنوی، آن گریه‌های نیمه‌شب، آن سحرخیزی‌ها، آن شور و عشق توحیدی، آن بی‌اعتنائی به زیورهای دنیوی، و در مواردی هم اتّصال به غیب. بعضی از این عزیزان، این جوانهای عارف - عارف به معنای واقعی کلمه؛ عارف واصل - در جبهه کارشان به جایی رسیده بود که آینده را میدیدند، از آینده خبر میدادند، از شهادت خودشان، از شهادت دوستانشان، از حوادثی که ممکن است پیش بیاید؛ اینها در شرح حال رزمندگان هست، و اینها خیلی [ مهم است ]. البتّه مشخّص است که این نکته بیش از بقیّه‌ی نکاتی که عرض شد، به برکت اسلام است. البتّه اعتلا و درخشندگی نقاط دیگر هم به برکت ایمان دینی بود، امّا این نکته‌ی بالخصوص، مربوط به دل‌ سپردن به خدا و

«19»