تسلیحاتی و اطّلاعاتی بسیار ذیقیمت به طور مرتّب در اثنای جنگ - که حالا من بعداً یک اشارهای به اینها خواهم کرد - به سمت نیروها و قوای صدّام و حزب بعث سرازیر بود؛ کاروان نظامی به صورت پیوسته که این جلوی چشم ما و در دید ما بود. کشتیها در بنادر امارات پهلو میگرفتند و از امارات به صورت متّصل، هرروزه، بدون وقفه میرفتند سعودی، میرفتند کویت، میرفتند عراق و [ امکانات را ] تحویل نیروهای صدّامحسین میدادند. اینکه حالا وضع دشمن و جبهه [ بود ]. ۳ ) ضعف نیروهای مسلّح و تجهیزات نظامی در داخل هم، شرایط کشور جوری بود که دشمن را تشجیع میکرد به اینکه این حملهی نظامی را آغاز کند؛ وضع داخلی کشور، وضع نیروهای مسلّح - که در درجهی اوّل، چشم امید در جنگها به نیروهای مسلّح است - وضع خوبی نبود؛ ارتش تازه از زیر یوغ فرماندهان طاغوتی خارج شده بود و داشت خودآرایی میکرد و حضور انقلابیِ خودش را نشان میداد. البتّه فرماندهان ارتش، بسیاری فرماندهان خوبی بودند امّا امثال شهید فلّاحی ( ۳ ) یا مرحوم ظهیرنژاد ( ۴ ) که در ارتش شخصیّتی بودند و جایگاه مهمّی داشتند، برای ادارهی سازمان عظیمی مثل ارتش آماده نبودند؛ در این کار در واقع تازهکار بودند. سپاه هم که اندکی بیش از یک سال بود که تشکیل شده بود. در پایان شهریور ۵۹، سپاه یک نهاد یک سال و چند ماهه بود؛ تازه تشکیل شده بود. این وضع نیروهای