غیره به وجود بیاورد و یک هویّت دینی و اسلامی را برای یک ملّت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین [ میشود گفت ]. بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است؛ این را نمیشود فرو کاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض. بنابراین بعثت یک حرکت عظیمی است که برنامهی جامع و نجاتبخش بشر را در اختیار انسانها میگذارد و آنها را آماده میکند برای یک حرکت بزرگ. البتّه این جور نیست که برانگیختگی پیغمبر و راهبری او، مردم را از تحرّک در این میدان برکنار کند؛ این جور نیست. همان طور که عرض کردیم، برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسانها منتهی میشود و جامعه را برانگیخته میکند؛ انسانها حرکت میکنند. لذاست که امیرالمؤمنین ( علیه السّلام ) در آن خطبهی معروف [ میفرماید ]: وَ واتَرَ فیهِم رُسُلَهُ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول ؛( ۱۵ ) دفینههای دانش و خِرد را در وجود انسان زنده میکنند، به حرکت درمیآوردند؛ فطرت خفتهی آنها را بیدار میکنند و آنها را به حرکت درمیآورند. و باز در یک خطبهی دیگر نهجالبلاغه دربارهی پیغمبر میفرماید که « طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحمی ٰ مَواسِمَه »؛ هم مرهم دارد، هم [ مَوْسم ] - سابق، روی محلّ زخمها را وقتی که با مرهم خوب نمیشد، یک میلهی داغی میگذاشتند و زخم به این وسیله خوب میشد؛ در لغت عرب به این میلهای که طبیب داغ میکرد و میگذاشت روی زخم، میگویند « مَوْسِم » یا