دل بسته است، هر زحمتى به یک معنا لذّتى است. من وقتى نگاه میکنم به این دوران هشتساله و آن رنجها را و آن تجربهها را و آن ساعات دشوار را به یاد میآورم، همان حالتى به من دست میدهد که به دوران مبارزهی قبل از انقلاب نگاه میکنم. یعنى اگرچه خشنودیم که آن مبارزاتى که ملّت ایران کردند و عناصر مبارز کردند، بحمدالله به نتیجهی به این خوبى رسید، امّا لذّت دوران مبارزه - لذّت خاصّ محنت، توأم با محنت در راه خدا - یک چیزى است که دیگر قابل فراموش کردن و قابل تعویض با چیز دیگر نیست. حقیقتاً دوران مبارزه، آن سختیها، آن محنتها، آن دلهرهها و آن اضطرابها، با خودش یک لذّت از نوع خاصّى را داشت که در دوران راحت و عافیت متصوّر نیست؛ آن لذّت معنویاى که ناشى از محبّت است، ناشى از عشق است، ناشى از تلاش عاشقانهی یک انسان به سمت یک هدفى است که محبوب و معشوق او است. ما عین این احساس را نسبت به همین دوران هشتسالهی جنگ داریم. سال گذشته همین روزهاى محرّم بود - اگرچه از لحاظ ماه شمسى تفاوت دارد؛ امّا از لحاظ ماه قمرى همین روزهاى محرّم بود - که بنده به دنبال آن تهاجم نامردانهاى که رژیم عراق بعد از پذیرش قطعنامه کرد، ( ۳ ) رفتم به منطقهی جنگى و مثل این روزها را - همین ایّام دههی محرّم را - بنده آنجا بودم و همین امروز، اتّفاقاً قبل از