بیانات سال 1368


و امّا نسبت به آینده. ما آینده را نمی‌شناسیم چه‌جورى است و از آن خبر نداریم؛ همه‌چیز مبتنى بر حدس و تحلیل است؛ غیر از گذشته است که عینیّات ما است و حسّیّات ما است و وجود ما با همه‌ی شَراشِر ( ۵ ) حیاتش آن را درک کرده و لمس کرده؛ ما آینده را به حدس درمی‌یابیم، امّا این حدسى است که آمیخته است به اراده‌ی ما؛ یعنى ما اجازه نمیدهیم که آینده، جداى از اراده و خواست ما به یک جهتى حرکت کند. ما میخواهیم اراده‌ی خودمان را در آینده دخیل کنیم؛ این هم خاصیّت انسان مؤمنِ باهدف است. اگر هدفى داریم، اگر مشخّص است که کجا میخواهیم برویم و اگر تصمیم بر رفتن داریم، پس آینده قابل حدس است؛ این حدس، ناشى از اراده‌ی ما است. ما در این راه حرکت خواهیم کرد و البتّه در بین راه ممکن است حوادثى پیش بیاید و عوارض و آفات و مشکلاتى عارض بشود؛ همینها است که یقین را تبدیل میکند به حدس. اگر احتمال این حوادث نبود، وقتى اراده داریم، وقتى میخواهیم، وقتى میدانیم کجا میرویم، خب میشد یقین؛ امّا چون احتمالاتى هم وجود دارد، تبدیل میشود به حدس. پس در تکوین حدسى که ما نسبت به آینده میزنیم، اراده‌ی ما دخیل است. من میگویم این اراده را ما بایستى آن‌چنان قرار بدهیم که احساس میکنیم موجب رضاى خدا است؛ که طبعاً حدس ما هم این خواهد بود.

«7»