خواهد رفت؛ منتها دو جور ممکن است این متاع را و این جان را از دست داد: یکى اینجور که این متاع را گم کنیم، یکى اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است ؟ آنهایى که میمیرند و در راه خدا کشته نمیشوند و در راه خدا نمیمیرند، آنها جانشان را گم کردهاند؛ چیزى در مقابل گمشده، در دست کسى نیست. آنهایى که این متاع را در راه خدا میدهند و جانشان را در راه خدا مصرف میکنند، کسانى هستند که این را میفروشند و در مقابلش چیزى میگیرند؛ اِنَّ اللهَ اشـتَریّْ مِنَ المُـؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّـ لَهُمُ الجَنَّـة. ( ۲ ) این جان را شهید فروخت و در مقابلِ آن، بهشت را گرفت، رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. با این دید به شهادت و مردن در راه خدا نگاه کنیم. شهادت مرگ زیرکان است؛ مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دست آنها برود و در مقابلِ آن، چیزى عایدشان نشود. این جان، سرمایهی اصلى ما است. نه مردنِ بدون شهادتْ پیرى و جوانى میفهمد، و نه شهادت؛ بسیارى هستند که در راه خدا کشته هم نمیشوند، امّا در جوانى میمیرند؛ چقدر جوانها هستند که میمیرند و درحقیقت جانشان از دستشان رفته؛ اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها مسیر الهى نباشد و مرگ آنها در راه خدا و هجرت فیسبیلالله و جهاد فیسبیلالله نباشد، این