تکلیف خودش را در درجهی اوّل این بداند که قسط و عدل در جامعه اقامه بشود. حالا این قسط و عدل در جامعه چگونه اقامه خواهد شد - یعنى ملاک قسط و عدل چیست - آن بحث دیگرى است. خب، ما حکومت اسلامى هستیم و قوانین ما اسلامى است؛ طبیعتاً قسط و عدل جز با انطباق به قوانین اسلامى تحقّق پیدا نمیکند. هرچه خلاف اسلام بود عدل نیست، قسط نیست؛ ظلم است. آن بحثى است جداگانه. بههرحال آنچه بالاخره عدل و قسط از آب در خواهد آمد، بایستى هدف اوّل قوّهی قضائیّه باشد در تمام مراحل: از مسئولین بخشهاى مختلف؛ تا قضاتى که خودشان مباشرتاً امر قضاوت را اجرا میکنند؛ تا دستگاههاى دادسراها و مقدّمات قضاوت، دادستانها، بازپرسها، ضُبّاط قضائى؛ ( ۵ ) تا آن کسانى که حکم قاضى را میخواهند اجرا کنند، از مقدّماتش، از زندان و بازداشت موقّتش تا زندان به معناى محکومیّتش، تا اجراى مجازاتهاى گوناگون؛ و تا کسانى که در این مجموعه کارراهاندازند، پشتیبانها، دفتردارها و مانند آنها؛ همهی اینها باید مقصودشان این باشد که عدل اقامه بشود؛ یعنى باید این فرهنگ در قوّهی قضائیّه به وجود بیاید. البتّه این از بالا میجوشد؛ از قلّه میجوشد و به دامنه سرازیر میشود. یعنى اگر ما در بالا، گوشهاى از امر قسط و قسطخواهى و عدالتخواهى و دلسوختگى براى عدالت را یک ذرّه کم ببینیم، لامحاله ( ۶ ) در دامنه نقایص زیادى به وجود خواهد آمد. یعنى درحقیقت - بهاصطلاح « ینحدر منکم السّیل »- ( ۷ ) شما هستید که عدالت را میریزید به دامنه تا اینکه آنجاها، همه این