بیانات سال 1368


انگیزه را داشته باشند. مسئله‌ی اوّل، مسئله‌ی قسط است. مسئله‌ی بعدى مسئله‌ی اشخاص در قوّه‌ی قضائیّه است. من تصوّر میکنم که بهترین قوانین، بخصوص در قوّه‌ی قضائیّه ‌ - در قوّه‌ی مجریّه کمتر این‌جور است - در دست آدمهاى ناسالم ‌ - یا ناسالم عملى یعنى آدمهاى فاسد، یا ناسالم فکرى یعنى جاهل، بی‌سواد، نادان، بی‌عقل - تبدیل خواهد شد به یک چیز بی‌خاصیّت و احیاناً مضر. پس قانون [ به‌تنهایى ] کافى نیست تا ما بگوییم قوّه‌ی قضائیّه ‌ - یک وقتهایى گفته میشد - براى فلان کار قانون ندارد. حالا این قانون ! با این قانون چه‌کار میخواهیم بکنیم ؟ مسئله این است که افراد باید اصلاح بشوند. در قوّه‌ی قضائیّه بایستى یک ملاکهایى را ‌ - حالا من نمیگویم خیلى هم ایدئالى و خیالى دنبال افراد بگردیم که شاید کم پیدا بشوند - در آن حدّ معقول در نظر بگیریم؛ آنچه دیگر از آن کمتر در قوّه‌ی قضائیّه‌ی جمهورى اسلامى نمیشود کسى داشته باشد؛ هر کسى که از این ملاک کم آورد، بی‌محابا او را از قوّه [ ى قضائیّه ] خارج کنیم. یعنى قوّه‌ی قضائیّه‌ی جمهورى اسلامى برنمیتابد انسانى را که از ملاکاتِ حدّاقلِ لازم چیزى کم داشته باشد، [ یعنى ] فاسد باشد، بدخواه باشد، دستش کج باشد، فساد اخلاقى داشته باشد، فساد جنسى داشته باشد؛ این نمیشود، یعنى در جمهورى اسلامى اگر ما اینها را کم گرفتیم و تحمّل کردیم همان پیش خواهد آمد که در برهه‌هایى از زمان شاهد آن بودیم. من یادم می‌آید چند سال قبل از این ‌ - اوایل ریاست جمهورى من بود، شاید سال اوّل دوّم

«5»