میگیرد، سرش را هم بالا نگه میدارد، میگوید قضاوت اسلامى یعنى این، من خودم تعزیر شدم، شماها دیگر چه میگویید ؟ گفتم من سلیقهام این است. البتّه آقایان قبول نکردند؛ نه اینکه قبول نکردند که همان جا او را براى قضاوت بگذارند، [ حتّى ] قبول هم نکردند که مجازاتش بکنند، یعنى عملاً اینجور معلوم شد و مجازات نشد. رحم نباید کرد، یعنى ترحّم در اینجا به معناى واقعاً جفاکارىِ بر این امّت اسلامى است و به نظر من قضات فاسد را باید بیش از اندازهی مردم معمولى رویشان تکیه کرد و فشار آورد؛ به ملاک گناه در شب جمعه است، به ملاک گناه سادات است، به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند شماها هر کدام گناه کنید، گناهتان دو برابر دیگران است، چون شِین ( ۱۱ ) براى ما است. ( ۱۲ ) اینجور است. باید از این قاضى انتقام گرفت - انتقام الهى، انتقام شخصى که نیست - اگر تخلّف کرد، اگر توصیه قبول کرد، اگر کارى که از معیارها خارج است [ انجام داد ]، در هر شرایطى که هست. به نظر من [ اگر ] این نشود، دستگاه قضائى درست نخواهد شد. نکتهی بعدى استقلال است. راجع به استقلال قوّهی قضائى خیلى حرف زده شده. یک استقلالهایى هم اِعمال شده که به نظر بنده بعضى از این استقلالها آن استقلال واقعى قوّهی قضائیّه [ نیست ]. من نمیدانم حقوقدانها در باب مفهوم استقلال قوّهی قضائیّه چه میگویند، لابد حرفهاى زیادى هم هست که بعداً آقایان حقوقدانها روى آن بحث خواهند کرد، امّا آنچه من میفهمم این است که قاضى در اجراى حکم الهى منتظر دستور کسى