به سهم خودشان در اقامهی عدل موظّف هستند، منتها ضامن آن، قوّهی قضائیّه است. اگر شما که قوّهی قضائیّه هستید عادل باشید و عدالت را هدف اصلى و غیر قابل اغماض در هر شرایطى بدانید، از شخص من تا آحاد مردم و مابین ما - همهی مسئولین حکومتى - امکان ندارد که بتوانند از عدالت منحرف بشوند؛ زیرا که دست قوىّ قاضى - که دنبال عدل است و بصیر است، هم به موارد اجراى عدالت یعنى به مفهوم عدالت و آنچنان که باید عدالت را اجرا کند، هم به موارد تخلّف آن یعنى خارجیّات ( ۳ ) و موضوعات خارجى - میآید سراغ آن متخلّف و گریبان او را میگیرد و نمیگذارد که از عدل تخلّف بشود. پس سلامت همهی عالَم به سلامت شما و دستگاه شما وابسته است. اگر این سالم شد، همهی دستگاهها - بخواهند یا نخواهند - به سمت سلامت سوق داده خواهند شد ولو قسراً و جبراً. ( ۴ ) اگر خداى نکرده این سالم نبود، اگر همهی دستگاهها هم سالم بنا بشوند، یقیناً به طرف عدم سلامت سوق داده خواهند شد، براى خاطر اینکه طبیعت انسان طبیعت آسیبپذیرى است؛ اگر دست قوىّ تضمینکننده بالاى سرش نباشد، به سمت عدم سلامت سوق داده خواهد شد. پس میتوان اینجور نتیجه گرفت: اگر این سالم شد همه سالم خواهند شد؛ اگر این سالم نبود همه ناسالم خواهند شد ولو در اوّل ناسالم نباشند. این اهمّیّت این دستگاه است. تضمینکننده، این دستگاه است. اوّلین هدفى که اینجا باید مورد نظر باشد اقامهی قسط است. هر کسى که وارد دستگاه قضائى میشود، باید