توانشان بود، براى جنگ انجام دادند. خب، این بدین معنا است که عامّهی مردم و متن جامعه، مصلحت انقلاب را تشخیص میدهند و درک میکنند. امّا از طرف دیگر تشخیص مصلحت انقلاب و دفاع از انقلاب، به نظر میرسد مشکل است؛ چون بعضى از خواص، بعضى از کسانى که ادّعا میکنند مسائل کشور را یا مسائل سیاسى را میشناسند، گاهى اشتباه میکنند، غلط میفهمند، کج تشخیص میدهند و بد عمل میکنند. کسانى که ادّعا میکردند مسائل سیاسى ایران را مثلاً از چهل سال پیش یا سى سال پیش بلد بودهاند، گاهى در مسائل واضحِ امروز درمیمانند. چیزى را که مردم بروشنى میفهمند، بعضى از این افرادِ بهاصطلاح صاحبنظر و فهیم، این چیز آسان را تشخیص نمیدهند. معلوم میشود مشکلاتى هم دارد، خیلى هم آسان نیست. [ بهعنوان ] مثال، در قضیّهی جنگ، مردم خوب فهمیدند چهکار دارند میکنند. هر کسى به صحنه نگاه میکرد، مطلب دستش میآمد. یک جنگى را دشمنان اسلام بر انقلاب تحمیل کردند؛ ریختند به مرزهاى ما، ویران کردند، آتش زدند، مردم غیرنظامى را در بیابانها اسیر گرفتند، فجایع آفریدند، شهرهاى ما را گرفتند؛ هر کسى با ذهن سالم وقتى نگاه کند، خواهد فهمید که اینجا وظیفه عبارت است از دفاع کردن و این دشمن را بر سر جاى خود نشاندن. چه کسى بود که با ذهن صحیح و سالم و بیغرض و بیمرض، به قضیّه نگاه کند و این را نفهمد ؟