البتّه در مواردى معیارِ کتاب و سنّت مطرح میشود. هرچه دیدید برطبق شرع است، این حق است؛ هرچه برخلاف شرع بود، این باطل است. البتّه این معیار همه جا، براى همهی مردم قابل استفاده نیست؛ چون تشخیص شرع و خلاف شرع هم یک کار آسانى نیست. در سیاستهاى کلّى و در امور عمومى جامعه، یک معیار دیگرى هم هست و آن خواست مردم، منافع مردم، جهتگیرىِ مصلحت مردم است. هر کارى، هر حرکتى در جهت مصلحت مردم بود، در جهت خواست مردمِ مسلمان و آگاه بود، این حق است. در سیاستهاى جهانى این یک معیار است. فرض بفرمایید امروز مسئلهی لبنان یک مسئلهی اساسى و یک مسئلهی اسلامى است. علّت این هم که میبینید منادیان اسلام و سخنگویانِ بهنام اسلام دربارهی مسائلى مثل مسئلهی لبنان یا افغانستان و امثال آن حرف میزنند، اقدام میکنند و دل میسوزانند، همین است که مسئله در چهارچوب مرزهاى یک ملّت، محدود نمیشود. مسئلهی لبنان مالِ همان چند هزار کیلومتر زمین نیست؛ مال همهی دنیاى اسلام است. چون فشار روى لبنان ناشى است از اصرار استکبار بر حفظ دولت صهیونیستى که میخواهند دولت صهیونیستى را از دست خشم روزافزون مسلمانان مبارز حفظ کنند؛ فشار میآورند روى لبنان تا لبنان را پشتوانهی اسرائیل غاصب قرار بدهند. مسئله یک مسئلهی بینالملل اسلامى است؛ یک مسئلهاى است مربوط به همهی مسلمانها. خب، این مسئله حالا در دنیا مطرح است.