لابد در آن دورانی که همه محاصره کرده بودند و خدمت حضرت خدیجه ( سلام الله علیها ) - همسر مکرّم پیغمبر - نمیآمدند، این خانم رفتوآمد میکرده. در این روایت هم ندارد که این زن، مسلمان شده بود - احتمالاً هنوز هم مسلمان نبود - امّا به صِرف اینکه در گذشته یک چنین خصوصیّتی [ داشته ] و صمیمیّتی و محبّتی [ ابراز ] میکرده، پیغمبر اکرم سالها بعد از آن، این را رعایت میکردند. این هم یک مورد دیگر از وفای به پیمانها و عهدها و دوستیها و پیوندهای محبّت و حقشناسی و پاسداری و این چیزها. یک نمونه هم مسئلهی ایجاد فضای کار و تلاش در جامعه است. پیغمبر اکرم اکتفا نمیکردند به اینکه دستور بدهند که مردم باید کار کنند و تلاش کنند؛ [ بلکه ] با روشهای مختلف، روحیهی کار و تلاش را در مردم زنده میکردند. پیغمبر گاهی که یک جوانی را مشاهده میکرد، اگر میدید او بیکار است، میفرمود: اِنَّ الله لا یُحِبُّ الشّابُّ الفارِغ؛ ( ۲۰ ) خدا از جوانی که عمر خودش را تلف میکند و به بیکاری میگذراند، خشنود نیست. در یک روایتی دارد که رسول اکرم وقتی جوانی را میدید که « کانَ یُعجِبُه » - از اندام او، از سلامت او، از جوانی او خوشش میآمد - از او دو سؤال میکرد؛ میپرسید ازدواج کردهای ؟ و شغل و کاری داری یا نه ؟ اگر آن جوان میگفت ازدواج نکردهام و میگفت شغلی ندارم، پیغمبر میفرمود: سَقَطَ مِن عَینی؛ ( ۲۱ ) این جوان از چشمم افتاد. یعنی مردم را با اینجور روشها و برخوردها، به اهمّیّت کار و تلاش برای تکتک افراد در جامعه متوجّه میکرد.