در جامعه حاکمیّت با خیر و صلاح است، سوءِظنها را رها کنید و به یکدیگر حسنظن داشته باشید؛ حرفهای هم را با چشم قبول بنگرید و گوش کنید؛ بدیهای یکدیگر را نبینید، خوبیهای هم را مشاهده کنید. ( ۱۱ ) بین مسلمانها رسم بود که میآمدند درِ گوش پیغمبر حرفهایی میزدند و حدیث مخفی و محرمانهای را بهصورت نجوا به پیغمبر میگفتند که آیهی شریفه نازل شد ( ۱۲ ) و مردم را از نجوا و درِ گوشی با پیغمبر نهی کرد، چون در دیگر مسلمانها ایجاد سوءِظن میکرد. در این ردیف، آن خاطره و حادثهای که خیلی مهم است و بنده بارها این حادثه را در ذهن خود مرور کردهام و به آیات این حادثه در قرآن مراجعه کردهام، حادثهی « افک » است که چند آیه در سورهی مبارکهی نور مربوط به همین حادثه میشود. ( ۱۳ ) حادثهی « افک » بهطور خلاصه این است که یکی از همسران پیغمبر در یکی از جنگها از قافله عقب افتاد. پیغمبر آن همسرشان را به میدان جنگ برده بودند؛ وقتیکه برمیگشتند و میآمدند، شتری که او را میآورد عقب ماند؛ حالا به هر جهتی: یا آن مخدّره ( ۱۴ ) خواب مانده بود، یا به دنبال حاجتی رفته بود، و مسلمانها آمدند؛ یک وقت دیدند که همسر پیغمبر در میان اینها نیست. یک مردی از مسلمانها پیدا شد و این همسر پیغمبر را به مدینه آورد. حالا او کدامیک از همسران پیغمبر بوده، بین اهل سنّت و شیعه در تعیین این زن اختلاف است؛ شیعه در