باشند و هر کسی برای خود دنیای جداگانهای باشد و کاری به کار مسلمانهای دیگر نداشته باشد، در اسلام پسندیده نیست. و یکی از فصول زندگی رسول اکرم این بود که این فضای بیتفاوتی را تبدیل کند به فضای محبّت، همکاری، برادری و ایجاد یک مجموعهی همکار با یکدیگر. این همان چیزی است که امروز هم ما در نظام خودمان به آن احتیاج داریم. مسلمانها نسبت به یکدیگر باید با علاقه، با دلسوزی، بدون ذرّهای بیتفاوتی سروکار داشته باشند؛ یعنی اینجور نیست که اگر شما دیدید یک مسلمانی مورد ابتلاء به یک حادثهای قرار گرفته، از کنار او بیتفاوت بگذرید؛ نه، همکاری و همدردی و دلسوزی و محبّت متقابل بین مسلمانها، یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم بود؛ نمیگذاشت در جامعهی اسلامی - تا آنجایی که آن بزرگوار حضور داشت و در سعهی وجود آن بزرگوار بود - حتّی یک مورد هم مسلمانها بغض و کینه و عداوتی نسبت به کسی داشته باشند. یعنی پیغمبر با حکمت و حلم خود، حقیقتاً یک محیط شیرین و سالم و فضای آغشتهی به محبّت را به وجود میآورد. نقل کردهاند که یک اعرابیای - یعنی یک عرب بیابانگرد؛ اعرابی به آن عربهایی میگفتند که صحراگرد بودند و از تمدّن و شهرنشینی و آداب معاشرت و اخلاق معمولیِ زندگی چیزی نمیدانستند - با همان خشونت صحراگردیِ خود آمد مدینه، آمد خدمت پیغمبر - پیغمبر در میان اصحاب خود بودند؛ یا در مسجد یا در یک