احساس محبّت در وجودتان هست، و هم احساس بغض و عداوت. این طبیعیِ هر انسان است: یک چیزهایی را دوست میدارد و یک روحِ دوست داشتن در او هست، و یک روحِ دشمن داشتن و کینه ورزیدن. اسلام تکلیف اینها را معیّن کرده؛ گفته روح خصومت شما و دشمنیِ شما مخصوص است به دشمنان خدا و دشمنان نظام اسلامی و دشمنان مردم. ببینید آن کسانی که با خدا و رسول خدا و جامعهی اسلامی و ملّت مسلمان دشمنند چه کسانی هستند، دشمنی را متوجّه آنها کنید؛ مابقیِ وجود شما دوستی و محبّت باشد نسبت به آحاد جامعه. همه را سعی کنید دوست بدارید؛ این یک تعلیم اسلامی است؛ این چیز بدی نیست. بهانه برای دشمن داشتن نباید پیدا کرد که انسان هر کسی را به یک بهانهای از مجموعه و لیست محبّت خود خارج کند و دور بیندازد؛ نه، فضای جامعهی اسلامی فضای صمیمیّت است، ولو کسی که نمیشناسید. همینطور روح سوءِظن و روح بدبینی نسبت به افراد را در نظام اسلامی بایستی از بین برد. سوءِظن مال نظام غیراسلامی است. وقتی شر غالب است، وقتی ظلم حاکم است، وقتی غیرخدا در جامعه زمام امور را به دست دارد، آنوقت ما روایت داریم که حسنظن سادهلوحی است و به هر پدیدهای باید با چشم تردید و سوءِظن نگاه کرد؛ ( ۲۴ ) امّا آنوقتی که غلبه با حق است، حکومت متعلّق به خدا و بندگان خدا است، راه، راه صراط مستقیم دین است، اینجا سوءِظنها را باید کنار گذاشت و حسنظن داشت؛ مگر [ آنکه ] چیزی برای انسان ثابت بشود.