بیانات سال 1368


هم حادثه‌ی سوّم که کاملاً روشن است. دو مطلب را من مایلم عرض کنم: یک مطلب، مطلب کوتاهى است که اوّل عرض میکنم و آن این است که از اوایل پیروزى انقلاب، براى یک جمعى که از صحنه‌هاى اصلى انقلاب جدا بودند و روح حقیقى انقلاب را درک نکرده بودند، عادت شد که تکرار کنند، بگویند، بنویسند که اگر ما از اوّل انقلاب با آمریکا مواجهه نمیکردیم، این همه خطر و زحمت از طرف آمریکا براى انقلاب و ملّت ما پیش نمی‌آمد. در طول این چند سال مکرّر کسانى این حرف را تکرار کردند. ممکن است پشت سر این گویندگان، دستهاى خود تبلیغاتچی‌هاى آمریکایى و غربى قرار داشته باشند؛ من به این قسمت و به این بُعد قضیّه کارى ندارم، خود حرف حرفى غلط و ساده‌لوحانه است، اگر مغرضانه نباشد. مسئله این نیست که ملّت ایران آیا حق داشت به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ و اگر حق داشت یا حق نداشت، آیا مقتضاى عقل و حکمت این بود که به آمریکا تعرّض بکند یا نه؛ اصلاً این نیست قضیّه. در مورد برخورد استکبار جهانى با انقلابها ‌ - بخصوص با انقلابى با مایه‌ی اسلامى و جوهر اسلامى - مسئله را جور دیگرى باید مطرح کرد و مورد توجّه قرار داد. مسئله این است که انقلابى با جوهر فکرى اسلام، ممکن نیست از تعرّض آمریکا و امثال آمریکا خود را برکنار بداند. استکبار جهانى ننشسته آنجا بر روى تخت فرعونى امپراتورى زر و زور که تماشا کند و بی‌تفاوت بماند، تا در میان ملّتها فکرهایى و اندیشه‌هایى رشد کند که پایه‌ی این اندیشه‌ها

«5»