بیانات سال 1368


مخالفیم ؟ آیا این درست است که کسى تصوّر کند موضع‌گیرى ما در مقابل قدرتهاى استکبارى عالم، یک موضع‌گیرى موسمى یا مصلحتى یا تاکتیکى است ؟ یا نه، این تصوّر غلطى است ؟ معناى استکبار و مفهوم استکبار ‌ - که یک مفهوم قرآنى است - چیزى نیست که در فرهنگ انقلاب ما بیخود و بی‌دلیل به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، اقتضا میکند مقابله‌ی با استکبار را از سوى مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامى؛ نه به‌صورت مصلحتى، نه به‌صورت موسمى، نه به‌صورت تاکتیکى، بلکه به‌صورت همیشگى؛ ذات انقلاب این است، و تا انقلاب هست چنین چیزى هست. اصلاً مفهوم استکبار در قرآن همین است که یک عنصرى، یک شخصى، یک جمعى، یک جناحى، خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر بار حق نرود و خود را و قدرت خود را ملاک حق قرار بدهد؛ این استکبار است. اوّلین مستکبر در تاریخى که قرآن براى ما ترسیم میکند ابلیس است؛ شیطانِ اوّل: اَبیّْ وَ استَکبَر؛ ( ۵ ) او اوّلین مستکبر است. ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان، یک مؤمن، یک موحّد، حتّى یک روز یا یک لحظه از دشمنى با ابلیس و شیطان منصرف بشود. اصلاً خطّ اسلام یعنى خطّ ضدّ ابلیس و شیطان. در طول دعوت نبوّتها و پیغمبران، مستکبرینْ آن کسانى بودند که دعوت الهى را و توحید را قبول نکردند و با آن مقابله کردند و زور گفتند: قالَ المَ‌ـلَاُ الَّذینَ اس‌ـتَکبَروا مِن قَومِه  لَنُخرِجَنَّکَ یّْشُعَیب؛ ( ۶ ) وقتى پیغمبر سخن

«7»