بیانات سال 1368


دشمنى با شرک و بت و شیطان ‌ - که مظهر شر و بدى و پلیدى است - از اوّل تا آخر قرآن وجود دارد و موج میزند؛ تصمیم بر تلاش و کار و خسته نشدن در همه‌ی قرآن موج میزند؛ محبّت به مردم و تکریم انسان و انسانیّت همین‌طور؛ یعنى آن اصول اسلامى و چیزهایى که پایه‌هاى انقلاب است، در تمامِ اوّل تا آخر قرآن و اوّل تا آخر ادبیّات اسلام ‌ - ادبیّات صدر اسلام و ادبیّات درست اسلامى یعنى همین روایاتى که از ائمّه رسیده، نهج‌البلاغه و دیگرِ این چیزها - موج میزند؛ در آن حالت حرکت زیگزاگى نیست که یک روز جهت‌گیری‌مان این‌جورى باشد، باز برویم طرف چپ، باز بپیچیم طرف راست؛ این غلط است. با مجوّز هنرمند بودن نمیشود این حالت تذبذب ( ۹ ) را براى خودمان روا بدانیم؛ نه. چون شنفته میشود: خب فلانى هنرمند است ! یعنى کأنّه بعضى از اصول زندگى هست که براى همه‌ی مردمْ اینها اصل است، براى هنرمندْ اینها اصل نیست و هنرمند به‌خاطر رقّت روحش، به‌خاطر لطافتش، به‌خاطر مثلاً آن ظرافت اندیشه و برداشتش از اصول معمول زندگى مستثنا است. نه، اصلاً چنین چیزى نیست. هنرمند به‌خاطر آن ظرافت و لطافت و حسّاسیّت و مانند اینها، حقیقت را بهتر میفهمد، زودتر میفهمد، بهتر بیان میکند [ و لذا ] پابندتر به آن میماند؛ نه اینکه این حقیقت را که زودتر از دیگران به دست آورده یا لطیف‌تر و ظریف‌ترِ آن را به دست آورده، آسان‌تر از دست میدهد. مگر میشود چنین

«9»