اعتقادى ندارم به گسترش بیرویّه و گسترش کمّى، [ بلکه ] اعتقاد دارم به توان بالاى کیفى. آنکه مملکت را نجات خواهد داد، آنکه انقلاب را بهصورت مسلّحانه حفظ خواهد کرد، آنکه پشتگرمى و امید مسئولین و ملّت را براى حراست از انقلاب تشکیل خواهد داد، یک سازمان متشکّل و نیرومند و قوى است؛ نه یک سازمان گستردهاى که علیرغم گسترش، بنیهی کافى و توان لازم را نداشته باشد. البتّه این گسترش در هنگام لازم انجام خواهد گرفت. من به برادران مسئول در سپاه گفتم: سپاه در هنگام لازم باید بتواند به سه برابر خود تبدیل بشود. یعنى اگر ما مثلاً امروز پانزده لشکر سپاهى داریم، باید این انعطاف، این قدرت و توانایىِ سازمانى در آن باشد که در وقتیکه لازم شد، هر یک گروهان سپاه، تبدیل بشود به یک گردان. یعنى ۱۵ لشکر در آنِ واحد تبدیل بشود به ۴۵ لشکر؛ این قدرت انعطاف و تبدیل را بایستى داشته باشد، از نیروهاى بسیج بایستى سرشار بشود و پُر بشود تا بتواند کارش را انجام بدهد؛ این مال روزهاى استثنائى و روزهاى بسیج است؛ امّا در حال عادّى، همان بنیهی نیرومند - امّا نهچندان گسترده - با سازماندهى بسیار قوى و داراى انعطاف [ لازم است ]. دوّم عبارت است از آموزش. این آموزشى که شما در دانشکدهی فرماندهى و ستاد و همچنین دانشکدههاى دیگرى غیر از این دانشکده انجام میدهید - از قبیل دانشکدهی افسرى و چیزهایى از این قبیل - باید انشاءالله در ترتیبات و تنظیمات سپاه وارد بشود و برادران سپاهى را از ابتداى ورود، با آئین و رسم سپاهیگرى به شکل