ندارد، یک چند مدرسه براى مستضعفان درست کند؛ مثلاً کتاب و دفتر بخرد، بین مستضعفان تقسیم کند؛ یا فرض بفرمایید که به چند دانشجوى مستضعف بورس بدهد، بگوید بروید فلان جا تحصیل کنید؛ یا پولى کنار بگذارد، بگوید هر کس از دانشجوها که مشکل دارد، بیاید [ استفاده کند ]؛ یا برود جستجو کند و به خانوادهاى که میخواهند بچّههایشان را دانشگاه بگذارند، [ امّا ] براى ورودى دانشگاه پول ندارند [ کمک کند ]؛ آدم از بخش فرهنگى این را میفهمد. بینکموبینالله شماها غیر از این میفهمید ؟ نمیگویم معناى هر بخش فرهنگى این است؛ [ امّا ] معناى بخش فرهنگى بنیاد مستضعفان این است. حالا اگر شما ناگهان دیدید که بخش فرهنگى بنیاد مستضعفان برداشته یک کتابى را چاپ کرده که نمیتوانیم بگوییم وجود آن لازم نبوده، وجود آن لازم بوده امّا یک چاپ؛ فرضاً یک کتابى از اوّلى که هشتصد سال پیش تألیف شده تا امروز، یک بار یا دو بار چاپ شده بود، بعد از پیروزى انقلاب اسلامى دو بار، سه بار چاپ شده، باز بنیاد مستضعفان بردارد همان کتاب را با یک زیرنویسى، با یک بهاصطلاح تحقیقِ فلان آقا یا فلان خانم مجدّداً چاپ کند و به تیراژ زیاد چاپ کند - که بنده چون آشنا هستم با آدمهایى که اهل قلمِ در این کارهاى تحقیقند، میدانم این تحقیق یعنى چه و معناى پول دادن و چاپ کردن یک کتابى با تحقیق فلان آقا، چیست؛ هر کسى در کار مطبوعات و مانند اینها وارد باشد، این چیزها را زود میفهمد - بیشترْ آدم ناراحت [ میشود ]. ما میگوییم خب، کار کار فرهنگى، [ امّا ] چه ربطى به