است که ما ندانیم. نمیخواهیم از کسى انتقاد بکنیم؛ اینها را من عرض میکنم که آقایان توجّه داشته باشید که تکرار نشود اینجور کارها. این مثال فرهنگى آن بود؛ مثال اقتصادى هم دارد؛ مثالهاى اقتصادىِ فراوانى دارد: کمکهاى بنیاد مستضعفان به افراد نامناسب؛ نمیگویم اصلاً ناشایسته، امّا حدّاقل جزو مستضعفین نبودند؛ این کارها انجام گرفته. به نظر من خواست خداى متعال بود و یک تفضّلى بود از طرف پروردگار - اگرچه ما نمیدانیم نیّتهایى که این کار را انجام دادند واقعاً چقدر به این نکته توجّه داشتند - که این جریان در خدمت جانبازان قرار میگیرد؛ این چیز خوبى است. یعنى یک قلم کمک به جانبازان، چیز باارزشى است. ما نباید از این غفلت بکنیم؛ چیز خوبى است، چیز مهمّى است. انشاءالله برکاتى هم خواهد داشت. حالا خوشبختانه اصلاً جناب آقاى رفیقدوست خودشان طبعاً و روحاً تناسبى با این کار هم دارند؛ و ما از همان اوایل هم که صحبت جانبازان و مانند اینها بود، از کسانى که به ذهنمان میگذشت، خود ایشان بودند که غالباً پیشنهاد هم میشد؛ حالا الحمدلله « وقع الحقّ على مداره ». ( ۳ اوّل هم باید شما این تشکیلات را استحصال کنید، مبناى کار باید حفظ اینجا باشد، نه نابود کردنش؛ مبنا باید این باشد. البتّه حفظ به معناى حفظ هر چیز خُردهریز نیست؛ یک چیزهایى دردسردار است، باید از سر وا کنید؛