بیانات سال 1368


تلاشى که یک دولت در این مملکت انجام میدهد؛ امّا چون فی‌نفْسه چیز بسیار وسیع و بزرگى است ‌ - اگرچه گفتیم در نسبت کوچک [ است ]- و ثروت عظیمى است و خلأها آن‌قدر زیاد است که اگر یک دستگاهى با این مقدار توانایى، خالى و خارج از تشریفات معمول دولتى، چراغ دست بگیرد و تعقیب کند و دنبال کند و خلأها را پیدا کند و پُر کند ‌ - اگر چنین چیزى اتّفاق بیفتد - آدم میتواند احساس بکند که واقعاً گره‌هاى زیادى از کار دولت، یعنى از کار کشور ‌ - دولت که جدا از کشور نیست - باز خواهد شد. چند کار در امر بنیاد مستضعفان مورد توجّه باید باشد که اینها همیشه از سابق در ذهن من بوده، نکته‌ی جدیدى نیست .[ اوّل، عدم ] علم و اطّلاع از مجموعه‌ی آنچه هست. برداشت من در طول این زمانها این شده که اغلب کسانى که مسئولین بنیاد هستند، حیطه‌بندى نکردند این مجموعه‌ی عظیم را. نه اینکه هیچ نمیدانند؛ حالا یک وقتى در یک گزارشى خوانده‌اند یا از یک مأمورى و مسئولى به گوششان رسیده، امّا نه مثل آن صاحب شرکتى، مدیر یک شرکتى که میداند چه دارد؛ این‌جورى باید باشد. مثل مدیر یک شرکت، مثل مدیر یک مِلک، مدیر یک تجارتخانه که بداند در دستگاهش چه هست، هیچوقت این‌جور نبوده. نمیدانستند در دستگاهشان چیست؛ [ فقط ] میدانستند [ چیزى ] هست. براى همین هم گاهى بعضی‌ها می‌آمدند اشک میریختند که فلان ملک ‌ - یا کارخانه یا باغ یا هرچه - دارد ضایع میشود. یعنى یک آدم بیگانه که فقط عضو جمهورى اسلامى و عضو

«2»