سى سال این تحفههاى امروز عراق دنبالهی همان کودتا و به قول خودشان انقلابند؛ یعنى واقعاً یک کودتاى معمولى در یک کشور، فقط به این جهت که عراق مستعمرهی انگلیس بود و انگلیس از قِبَلِ حاکمیّت بر عراق استفاده میکرد، اینجور براى اینها سنگین بود - با انقلاب اسلامى؛ اصلاً قابل مقایسه نیست. انقلاب اسلامى ناگهان تمام موجودیّت و نظام ارزشى دستگاه استعمارى غرب و دنیاى سرمایهدارى را زیر سؤال برد؛ یعنى آیندهشان را کلّاً تهدید کرد و یک ابهامى به آیندهی اینها داد؛ چون انقلابى بود که بر مبناى اسلام بود؛ پس هر جا مسلمان هست، ممکن است این انقلاب، بالقوّه آنجا تحقّق پیدا کند؛ بعد هم نمونههاى آن را دیدند؛ دیدند مرتّب - از افغانستان گرفته تا اندونزى تا مالزى تا مصر تا تونس تا همه جا، حتّى در کشورهایى که سیستمهاى بهاصطلاح انقلابى دارند مثل الجزایر یا لیبى - همین اسلام در آنجا سر بلند کرده و دارد « هَل مِن مُبارِز » ( ۲۹ ) میگوید و دارد آینده ترسیم میکند. اینها احساس وحشت کردند و تمام دنیاى سرمایهدارى و استکبارى دست به هم دادند براى اینکه در مقابلهی با این بِایستند. البتّه دنیاى سوسیالیسم هم یک جور دیگر؛ منتها دنیاى سوسیالیسم مثل غربیها آن ابزار لازم اندیشمندى و آیندهنگرى را در اختیار ندارد؛ مسئلهی آمار و آرشیوها و آیندهها و حدسیّات و مانند اینها، یک رشتهاى از تمدّن صنعتى است که شرقیها به همان نسبت که در کار صنعتى و مانند اینها عقبند، در این قضیّه هم از غربیها عقبند، آنها اینقدر توجّه ندارند؛ بعلاوه که یک