بیانات سال 1368


دارند و نگاه میکنند. چهارم، مسئله‌ی قضا؛ سیستم قضائى اسلامى، فقیه، مجتهد و عادل را میطلبد، قضاى اسلامى این است. آن‌وقتى که ما مجتهد و مفتى و صاحب‌نظر نداریم و به قاضىِ « مأذون مِن قِبَل المجتهد » ( ۱۲ ) اکتفا میکنیم، این از باب ضرورت است که « الضَّروراتُ تُبیحُ المَحظورات »؛ ( ۱۳ ) آن‌وقتى که قاضى عادل قطعى نداریم و به آن که مورد اعتماد باشد اکتفا میکنیم، از همین قبیل است؛ وَالّا باید فقیه و مجتهد عادل، منصب قضا را به عهده بگیرد. پس این هم کار دیگر حوزه‌هاى علمیّه است که بایستى دائماً یک رشته از رشته‌هاى پنج‌گانه‌ی حوزه براى این، کار کند. و پنجم، تبلیغ؛ تبلیغ در سطح وسیع و به شیوه‌ی مطلوب و مدرن؛ که در آن مطلب بعدى ‌ - مطلب سوّم - شأن تبلیغ را و ابعاد گوناگون تبلیغى را که امروز از ما متوقَّع ( ۱۴ ) است، عرض خواهم کرد. این پنج مسئولیّت را حوزه‌ی علمیّه باید انجام بدهد. آیا بدون نظم و تقسیم‌بندى و تقسیم کار و کوتاه کردن راه‌ها و زدن از زوائد و پرداختن به بعضى از کارهاى لازمى که امروز به آن پرداخته نمیشود، ممکن است ما این پنج وظیفه را از حوزه متوقّع باشیم و حوزه برآورده کند ؟ فرض کنیم ما باید حساب کنیم ببینیم در سى سال آینده، این کشور اسلامى چند قاضى مجتهد عادل

«15»