همهی آقایان تشریف نیاوردهاند؛ ( ۳۴ ) البتّه ترافیک مشکل بزرگى است؛ امّا انسان چون میداند که ترافیک هست، یک خُرده از قبل مثلاً زودتر راه میافتد؛ مثل آن « اَلاِمتِناعُ بِالاِختیارِ لا یَنافِى الاِختیار ». ( ۳۵ ) علیایحال، فقط همین را عرض بکنم - خودِ شما آقایان محترم که بحمدالله از فضلا و برجستگان هستید - من این طلبههاى جوان را به شما توصیه میکنم. این طلّاب جوان خیلى مهمّند؛ طلّاب محور ادارهی حوزه نیستند، امّا درحقیقت محور امیدهاى حوزه و انرژیهاى بالفعل و بالقوّهی حوزهاند. اگر طلبه ناامید شد، شما چیزى در دست نخواهید داشت؛ مراجع هم چیزى نخواهند داشت. این نکتهی مهمّى است؛ سعى بشود که طلّاب مأیوس نشوند؛ ناامید نشوند؛ مسئلهدار نشوند. البتّه من این را هم سفارش بکنم: من خواهش میکنم نگذارید این مجموعهی شما از حالت یک مجموعهی طلبگى و کارى، تبدیل بشود به یک مجموعهی سیاسى و خطّى؛ بشدّت مراقبت کنید که اینجورى نشود؛ چون این واقعاً چیز بدى است. حوزه احتیاج دارد به وحدت. شما کارى کنید که حتّى اختلافات داخل حوزه - اختلافات خطّى و جریانى - در درون خودتان حل بشود. و همانطور که من در آن پیامى که دو سه روز پیش دادم، ( ۳۶ ) به عموم مردم این را توصیه کردم، به شما آقایان هم بالخصوص توصیه میکنم: کوشش بکنید که [ حسنظن داشته باشید ]. مضمون روایت هم همین است