بیانات سال 1368


اشتراک منافعى با این انقلاب حس میکردند، چون میدیدند غرب دارد صدمه میخورد، خیال میکردند که برایشان خوب است. حالا که دیگر همه‌چیز یک‌کاسه شد؛ حالا که دیگر شرق و غربى وجود ندارد؛ حالا که دیگر بلوک غرب و بلوک شرق معنى ندارد؛ همه یکى شد. بلوک شرقى دیگر نیست، اروپاى شرقى تمام شد، شوروى تمام شد، آرزوها و ایدئال‌هاى مارکسیستى و سوسیالیستى تمام شد. دو سه کشور منزوىِ بخت‌برگشته مثل آلبانى و رومانى و مانند اینها باقى مانده‌اند که اینها هم هیچ‌چیز بارشان نیست. ما رومانى را از نزدیک دیدیم و میدانیم آنجا چه خبر است؛ ( ۳۰ ) اصلاً هیچ‌چیز نیستند؛ یعنى واقعاً نمیشود گفت که [ چون ] اینها هستند پس دنیاى سوسیالیسم هست. کشورهاى ضعیفِ عقب‌مانده هم که دیگر اصلاً قابل ذکر نیستند؛ آنها تنفّسشان هم با اجازه‌ی روس‌ها و اربابهاى شرقى بود. یعنى امروز [ دنیاى سوسیالیسم ] تمام شده. همان تفکّر ضدّ اسلامِ ناب یا اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم ضدّ مذهبِ ناب ‌ - یعنى اینکه گفتم دایره‌اش از انقلاب وسیع‌تر است - فقط به انقلاب متوجّه نیست، بلکه به کلّیّت اسلام متوجّه است، بلکه به یک معنا به هر مذهبى که احساس کند که در آن یک اصالتى وجود دارد متوجّه است؛ یعنى کاردینال‌هاى مسیحىِ آمریکاى لاتین هم همین اندازه مغضوبند که علماى انقلابى مصر یا تونس. الان تمام دنیا متوجّه این است، منتها کانون اصلى ایران است؛ این را همه میدانند و متوجّهند که اینجا کانون اصلى است.

«28»