امور اقتصادى کشور نخورد، امّا در اندکى بعد از کوتاهمدّت - نه اینکه در بلندمدّتِ زیاد - عایدیاش فوراً به خود ما برمیگردد. مثلاً همین مسئلهی انتشارات و مسئلهی کاغذ که ما باید بتوانیم کتاب و نشریّهی علمى و مانند اینها در اختیار داشته باشیم؛ خب کاغذ را در اختیار دستگاههاى فرهنگى باید گذاشت تا بتوانند [ این کار را ] انجام بدهند. این یک مسئله است که ما در نگرش به عرصهی فرهنگى کشور به تربیت نیروى انسانى توجّه کنیم. یک مسئلهی دیگر بخصوص در داخل دانشگاهها - البتّه مدارس هم هستند؛ امّا دانشگاهها مهمتر هستند - [ این است که ] به مسئلهی ذهنیّت دانشجویان و جوانها و اعتقادات آنها و روحیهی اسلامى و انقلابى آنها باید خیلى توجّه بشود. حقیقتاً جوانها موتور یک جامعهاند، راهاندازندهی حرکتهاى بزرگ در جامعه هستند؛ هم حرکتهاى مثبت، هم منفى. و به نظرم میرسد اگر ما بتوانیم این مجموعهی جوانِ بافرهنگ را که در نقطهاى به نام دانشگاه جمع شدهاند، جهت بدهیم به سمت روحیهی انقلابى و اسلامى، کشور و انقلاب بزرگترین سود را از این بابت خواهد برد. در گذشته، دانشگاه نقطهاى بود که در آن بیفرهنگى اسلامى بیش از جاهاى دیگر یا در ردیف بدترین جاها بود، و این کارى بود که رژیم گذشته و دستگاههاى فرهنگى گذشته دنبال میکردند و توجّه داشتند که این کار در دانشگاهها انجام بگیرد؛ [ البتّه ] مقاصد سیاسى پشت سر این قضیّه بود. امروز به نظر من باید جورى باشد که ورود در دانشگاه مثل ورود در حوزهی علمیّه باشد؛ [ یعنى ] همچنان که انسان در حوزهی علمیّه