میکردند. مردم باید کشور را - این ایران را - متعلّق به خودشان بدانند. سرنوشت این ملّت دست شما است؛ سرنوشت این کشور دست یکایک شما است. عظمت و عزّت دادن به این کشور ممکن میشود، وقتى شما بخواهید. استقلال این کشور حتمى و ریشهدار میشود، وقتى مردم بخواهند؛ وقتى مردم در صحنه باشند؛ وقتى مردم از انقلاب کناره نگیرند؛ وقتى مردم در صحنههاى سیاست حضور داشته باشند؛ بدانند که چه میکنند و چرا میکنند و به چه عزم و نیّتى انجام میدهند. حضور مردم، زندهکنندهی فضاى زندگى در یک کشور است. وقتى مردم در سیاست دخالت نکنند، نسبت به اوضاع سیاسى اظهار نظر نکنند، دلسوزى نکنند، ندانند که آمد، که رفت، چه کسى مسئولیّت پیدا کرد، با چه کسى داریم مبارزه میکنیم، به کدام سمت حرکت میکنیم، اگر این مسائل عمدهی زندگى یک ملّت را آحاد مردم ندانند، کشور پیش نخواهد رفت. همه باید به مسئولین کشور کمک کنند. گذشت آن روزى که کشور متعلّق بود به یک عدّهی خاصّى، به یک خانوادهی خاصّى؛ یعنى آنها متعلّق به خودشان میدانستند، مردم هم باور کرده بودند. گذشت آنوقتى که مردم بیگانه باشند از امور کشور و به آنها ارتباطى نداشته باشد؛ نخیر، امروز همهی امور کشور به مردم - به همهی مردم؛ به مردم شهرهاى دوردست، به مردم روستاهاى دورافتاده، به مردم عشایر، به چادرنشینها، [ هم ] مثل مردم تهران و مردم شهرهاى بزرگ -