شرکآلود مطرح میشود، بهطور طبیعی و قهری در این جامعه انسانها از هم جدا میافتند؛ یکی به یک خدا، دیگری به خدایی دیگر، و سوّمی به خدایی دیگر. در جامعهای که بر مبنای شرک باشد، میان آحاد انسان و طوایف انسان، یک دیوار غیر قابل نفوذ و یک درّهی جداییِ غیر قابل وصل هست. درست بعکس؛ در جامعهی توحیدی، وقتی مبدأ هستی و صاحب هستی و سلطان عالم وجود و حی و قیّومی که همهی حرکات عالم و پدیدههای عالم مرهون ارادهی او و قدرت او است، وقتی این موجود قاهر یکی است، انسانهایی که در این جامعه هستند - چه سیاه و چه سفید، دارای خونهای مختلف، دارای نژادهای مختلف، دارای وضعیّت اجتماعی مختلف - همه چون به آن خدا وصلند، به یکجا متّصلند و از یکجا مدد و کمک میگیرند، پس با یکدیگر خویشاوندند. این نتیجهی قهری اعتقاد به توحید است. با نگاه توحیدی و با نگرش توحیدی، نهفقط انسانها، [ بلکه ] اشیاء عالم، اجزای عالم، حیوانات و جمادات و آسمان و زمین و همهچیز، به یکدیگر وصلند، با یکدیگر مرتبطند، همه با انسان خویشاوندند. همهی آنچه انسان میبیند و احساس میکند و درک میکند، یک افق، یک عالَم، یک مجموعه است؛ یک دنیای سالم، یک محیط امن. اینکه در قرآن میفرماید « یَهدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَه، سُبُلَ السَّلام »( ۴ ) - کسانی که به خدا ایمان پیدا کنند، خداوند آنها را هدایت میکند و به راههای سلامت و به راههای سِلم و همزیستی سوق میدهد - بهخاطر