اگر چنانچه حکمی در آنجا بیاید که برخلاف احکام اسلام باشد، رد میشود؛ بُروبَرگرد هم ندارد؛ هرچه برخلاف فقه باشد، « فَاطرَحوهُ عَلَی الجِدار »( ۱۰ ) میشود؛ ولو تصویب هم شده باشد - کشوری که ارادهاش بر این است که برگردد به شئون صدر اسلام: به همان صفا، به همان بساطت ،( ۱۱ ) به همان عدالت، به همان قاطعیّت در راه دین، با همان خصوصیّاتی که « اَذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکـّْفِرینَ یُجّْهِدونَ فی سَبیلِ الله »؛( ۱۲ ) و از این قبیل مشخّصات و ممیّزات؛ کشوری که میتواند انشاءالله قاعدهای بشود برای تجدید حیات اسلام؛ در یک چنین کشوری شما دارید زندگی میکنید؛ یک چنین فضائی خیلی مهم است و زندگی در این محیط و در این فضا خیلی مسئولیّت دارد. به نظر من آقایان به دو امر اهمّیّت بدهید: امر اوّل عبارت است از تقویت و تبیین و تشریح هرچه بیشترِ اسلام برای مردم خودتان - همان که از شما حرف میشنود و از شما استفسار میکند - و مردم را با احکام دین آشنا کنید. و دین هم از سیاست جدا نیست؛ یکی از احکام دین، احکام ادارهی امور کشور و احکام سلطانیّه است. خب، در فقه یک بابی است که ابواب احکام سلطانیّه است .( ۱۳ ) بنابراین احکام سلطانیّه هم از دین است. آن کسانی که اینها را از هم جدا میکنند، دشمن دینند و غارتگر میدان سیاست. پس مردم را با مسائل سیاسی و دینی آشنا کنید؛ به یک امور تکراری و سطحی و برای مردمْ عادّیشده اکتفا نشود؛ نه، از توحید اسلام، از نبوّت