فشارهای روزافزون از سوی محیط اجتماعی [ روبهرو بود ]. جامعهی ما اینجوری بود. اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد، زن را در مرکز فعّالیّتهای سیاسی در این کشور قرار دادند، پرچم انقلاب را به دست زن سپردند، درحالیکه زن در همان حال میتوانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامی خود و عفاف خود و دین خود و تقوای خود را حفظ کند. حقّی از این بزرگتر کسی بر گردن زن ایرانی و زن مسلمان ندارد. خواهران من ! دنیای غرب زن را به ابتذال کشاند. تا شصت هفتاد سال قبل از این، در تمام اروپا و کشورهای غربی، زن فقط در سیطرهی مرد - یا مردِ خود یا یک مرد دیگر: صاحب کارخانه، صاحب مزرعه - میتوانست باشد و هیچ حقّی از حقوق اصلیِ یک انسانْ در یک جامعهی متمدّن را نداشت: حقّ رأی نداشت، حقّ مالکیّت نداشت، حقّ معامله نداشت. بعد آمدند زن را کشاندند به میدان کار و زندگی اجتماعی و فعّالیّت اجتماعی؛ امّا در همان حال تمام وسایل را برای لغزش زن، در متن جامعه فراهم کردند، زن را رها کردند و بیپناه گذاشتند. سرمایهدارهای بزرگ، سیاستمدارهای خبیث و پلید، گردانندگان دستگاههای مخفی، برای کارهای سیاسی و برای کارهای اقتصادی فکر کردند از این وضعیّت بهتر میتوانند استفاده کنند که زن را به ابتذال بکشانند. بله، در آنجاها علم هست، سیاست هم هست، زنها در میدان علم و سیاست جلو هم میروند؛ امّا با چه قیمتی ؟ همین حالا هم در کشورهای اروپایی و آمریکایی، در کشورهایی که از تمدّن غربی حظّ زیادی دارند، توده و عامّهی زنها