خیلی از اینها شعرائی هستند که اگرچه نسبت به اهلبیت علاقه هم دارند، امّا شعرشان همه دربارهی اهلبیت نیست؛ یعنی شما دیوان دِعبِل خُزاعی را که نگاه کنید، اینجور نیست که از اوّل تا آخر مدح اهلبیت را گفته [ باشد ]؛ نه، دِعبِل یک شاعر است؛ ولی شعر او شعر سیاسی است؛ شعری است در جهت افکار و عقاید اهلبیت ( علیهم السّلام ) و در جهت محبّت آنها؛ و او جزو پیوستگان به اهلبیت است؛ [ این یعنی ] ولایت؛ ولایت یعنی پیوستن، وصل شدن، جزو پیوستگان و موالیان اهلبیت ( علیهم السّلام ) [ قرار گرفتن ]. ببینید این دِعبِل و همینطور کُمِیت و دیگران، چقدر در دنیای تشیّع و در زبان ائمّه ( علیهم السّلام ) مورد احترام و تجلیلند ! علّتش چیست ؟ آن چیزی که جناب دِعبِل خُزاعی در قصیدهی « مدارس آیات خلت من تلاوة » بیان کرده ،( ۱۱ ) یا آن چیزی که کُمِیتبنزید اسدی در قصاید سبعه - قصاید « هاشمیّات »- بیان کرده ،( ۱۲ ) یا آن حرفهایی که سیّد حِمیَری ( رضوان الله علیه ) در اشعار خودش ذکر کرده، بیش از حرفهایی که بقیّهی شیعه میگفتند و برای هم بیان میکردند که نیست؛ امّا این سخن در نظر ائمّه ( علیهم السّلام ) یک ارزش بیشتری پیدا میکند. چرا ؟ چون شعر است. به این توجّه کنند آقایان. مگر شعر چه خصوصیّتی دارد ؟ چون تأثیر شعر در ذهن مخاطب بیشتر است. گاهی یک شاعر، یک بیت شعر یا یک مصرع شعر میگوید که از چند ساعت حرف زدن یک سخنور توانا گویاتر است؛ [ چون ] یک بیت شعر، یک مصراع شعر در ذهنها میماند، مردم آن را میفهمند، آن را تکرار میکنند