پیشرفت کار خودشان محتاج شعر بودند و پولهای گزافی میدادند به شعرا که برایشان شعر بگویند. شعرا هم میگفتند ! پول بود، رشوه بود؛ حتّی گاهی اوقات بعضی از شعرای متمایل به اهلبیت، برای آنها هم یک شعری میگفتند برای اینکه یک پولی بگیرند ! امام باقر ( علیه الصّلاة و السّلام ) در مجلسی نشسته بودند، « کثَیّر عَزّة » - که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهلبیت بود - هم در جلسه بود. حضرت رو کردند به او گفتند که « اِمتَدَحتَ عَبدَالمَلِک ؟»( ۱۴ ) تو مدح عبدالملک را گفتی ؟ ملامتش کردند. درصدد عذر آوردن برآمد. گفت که من چیزی در ستایش عبدالملک به او نگفتم؛ نگفتم تو امامالهدی ٰ هستی، نگفتم تو چه هستی. حضرت تبسّمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، کُمِیت از آن طرف مجلس بلند شد، آن قصیدهی معروف خودش را در مدح اهلبیت ( علیهم السّلام ) بنا کرد خواندن: من لقلب متیّم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام ( خلفا هم دنبال شعر بودند. به شاعر پول میدادند برای اینکه مثلاً در مدح بنیامیّه یا در مدح بنیعبّاس و در باب اینکه اینها بر حقّند، اینها شعر بگویند؛ الان هم همین کار را میکنند؛ الان هم سیاستهای جهانی و صاحبان زر و زور و دستگاههای تبلیغاتی عالَم، پول میدهند به شاعر، به نویسنده، به نمایشنامهنویس، به سلمانرشدیها