یک چنین خصوصیّتی است، مورد توجّه ویژه قرار داده باشند؛ مگر آن افراد بسیار برجسته مثل هشامبنحکم یا مؤمنالطّاق که اینها در بین رجال شیعه بینظیر یا بسیار کمنظیر بودند - که ائمّه ( علیهم السّلام ) امثال هشام و مؤمنالطّاق را ستایش میکردند، مورد توجّه و علاقه قرار میدادند - امّا آن کسانی که همین مدح را و همین بیان فضایل را به زبان شعر بیان میکردند، ولو آنچه میگفتند در حدّ اوج سخن هشامبنحکم هم نبود، ائمّه ( علیهم السّلام ) آنها را مورد توجّه و نوازش و احترام و تجلیل و تکریم قرار میدادند. علّت این چیست ؟ شما ببینید امام باقر ( علیه الصّلاة و السّلام ) یا امام سجّاد ( علیه السّلام ) نسبت به فرزدق چه محبّتی را انجام داد؛ درحالیکه فرزدق - شاید بار دیگر هم من گفته باشم -( ۱۰ ) جزو شعرای اهلبیت نیست؛ فرزدق یک شاعر درباریِ وابستهی به دستگاههای قدرت و یک آدم معمولی است - یک دیوان پُر، شعر دارد از همین حرفهایی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری میکردند؛ همین مبتذلاتی که شاعر آن روزگار آنها را داشت - لکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد، آن هم به زبان شعر، شما ببینید که امام سجّاد ( علیه الصّلاة و السّلام ) چه محبّتی نسبت به او انجام میدهند؛ یا بقیّهی شعرائی که مربوط به اهلبیت بودند؛ مثل کُمِیت، مثل دِعبِل، مثل سیّد حِمیری و بقیّهی کسانی که جزو شعرای اهلبیت محسوب میشدند و علاقهمند به اهلبیت بودند.