شد؛ مثل آن ساختمانى که در ماجراى بنیامیّه و بنیعبّاس، منصور عبّاسى از سنگهاى نمک درست کرد - ظاهرش سنگ بود، امّا نمک - و آب که انداختند ذوب شد و « کالملح فى الماء » از بین رفت؛ ریخت. و معنویّت، پس از فرونشستن آن طوفان پُر سروصدا، خودش را دارد نشان میدهد. معلوم شد که در این گردوغبارها، حتّى رشد معنوى هم - رشد معنویّت، رشد اسلام، رشد تفکّرات دینى و بخصوص اسلامى - متوقّف نشده بود؛ آنها میخواستند آن را ریشهکن کنند که حتّى اثرى از آثار آن نمانَد؛ [ امّا ] معلوم شد که نخیر، اصلاً در این مدّت داشته رشد میکرده، منتها طوفانها، گردوغبارها، جنجالها، هیاهوها نمیگذاشته که واقعیّت روشن بشود؛ حالا که آن جنجالِ دیوانهوار فرونشست و خوابید، حالا حقایق دارد خودش را نشان میدهد. خب، این هم دنیا. از نقطه نظر سوّم که نگاه بکنیم، مسئلهی تنازعهاى سیاسیاى [ است ] که وجود داشته و حالا بلوکبندى دنیا به شکل دیگرى شده و تقسیمبندى قدرت در عالم به شکل دیگرى شده و هنوز آن شکل واقعیاش پیدا نشده - ترسیم واقعى تعارض قدرت در دنیا هنوز روشن نیست و بتدریج روشن خواهد شد؛ شاید چند سال هم طول بکشد تا اینکه معلوم بشود که بالاخره اقطاب ( ۶ ) قدرت در دنیا کجاها هستند و چیها هستند - به هر شکلى که باشد، شکّى نیست که نظام اسلامى و حکومت اسلامى و تفکّرى که پشتوانه و پایهی این حکومت است، در دنیا جایگاهى دارد، نقشى دارد، مسئولیّتى دارد، کارى بر عهدهی او است. این هم از این دیدگاه. و دیدگاههاى