بیانات سال 1368


جایى، با فشار زیادى که آن روزها روى ماها بود؛ از دو طرف بنده مورد تهدید دستگاه بودم، به‌خاطر دو جریان و دو پرونده دنبال من بودند؛ یک جایى را سراغ کرده بودم که چند روزى بروم آنجا باشم، از یک محلّى به آن محل میرفتم؛ در خیابان که میرفتم، وضع خودم را تشبیه کردم به آن آدمى که روى زمین صاف یخِ مثلِ شیشه دارد حرکت میکند، که با کمال دقّت باید راه برود و هیچ لحظه‌اى نمیداند که آن لحظه‌ی بعد محکم زمین نخواهد خورد و استخوانهایش نخواهد شکست؛ دیدم وضع من درست همان‌جور است و همه‌ی این برادرانى که در دستگاه‌ها بودند، سالها این‌جور زندگى کردیم - [ آیا ] فکر میکردیم که یک روزى این ایرانى که قلعه‌ی مستحکم استکبار جهانى است، تبدیل بشود به قلعه‌ی مستحکم مبارزه در مقابل استکبار جهانى ؟ [ امّا ] شد. آنچه ما امروز در مقابل خودمان داریم، یک ایران آباد، یک ایران کامل، یک کشور از همه جهت مورد غبطه‌ی دوست و دشمن [ است ]؛ که نگاه کنند، بگویند به‌به ! این صنعتش است، این کشاورزی‌اش است، این حکومتش است، این عدالت اجتماعی‌اش است، و از این قبیل. به نظر شما رسیدن ما از اینجا به آن نقطه [ ى مطلوب ] مشکل‌تر است از رسیدن ما از آن نقطه به اینجا ؟ نه، به نظر من خیلى آسان‌تر است. از آنجا به اینجا رسیدن، یعنى تبدیل شدن قلعه‌ی امن استکبار جهانى به سنگر مستحکم ضدّ استکبار جهانى ‌ - که امروز ایران بحمدا‌لله‌

«9»