بیانات سال 1368


از صفحه‌ی عالم بزدایند. نه اینکه بکلّى اسم دین را هم از بین ببرند؛ نه، آن معناى دین را، آن دین حقیقى و دین خالص را؛ اگرچه به ظواهر آن هم احتفاظ ( ۱۱ ) بشود؛ امّا آن ایمان واقعى دینى باید از بین میرفت. و چقدر پول صرف شد، چقدر آدمها از روى عقیده ‌ - بعضى واقعاً اعتقادشان این بود که این براى بشریّت لازم و ضرورى است، همه هم خیانت‌گونه این کار را نمیکردند - کتاب نوشتند، کار هنرى کردند، تبلیغات کردند، زور به خرج دادند، پول خرج کردند، براى اینکه معنویّت را از بین ببرند؛ و از جمله در دنیاى اسلام. آن‌وقت در یک چنین دنیایى، در آن خلاصه و نتیجه و زمینه‌ی نهایىِ این همه تلاش ضدّمعنوى، آن هم در یک نقطه‌ی حسّاس، یک حکومتى و یک نظامى به وجود می‌آید بر اساس معنویّت و اسلام. این همه‌ی معجزه نیست؛ آغاز معجزه است. به وجود آمدن این حکومت و استقرار و حرکت تکاملى این نظام دینى در طول این ده سال ‌ - که ما در این ده سال لحظه‌به‌لحظه پیش رفتیم؛ اگر کسى تصوّر کند ما در این ده‌ساله یک لحظه متوقّف بوده‌ایم، اشتباه است؛ در این ده سال ما لحظه‌به‌لحظه پیشروى داشته‌ایم، حرکت به جلو داشته‌ایم، حرکت تکاملى داشته‌ایم - از طُرق مختلف، تمام این زمامها و بندها و بست‌هایى که نظام جهانى را حفظ کرده بود، باز کرده و تمام این اوضاع را به هم ریخته. بدانید که اگر انقلاب اسلامى پیروز نشده بود و ایران، جمهورى اسلامى

«6»