نمیشد، درست است که یک روز مارکسیسم و نظامهاى مارکسیستى شکست میخوردند، امّا آن روز حالا نبود؛ ممکن بود سى سال دیگر، چهل سال دیگر، شصت سال دیگر باشد. این تحوّل عظیمى که در دنیا به وجود آمد، ناشى از اسلام بود، ناشى از انقلاب اسلامى بود، ناشى از رو آمدن معنویّت بود. این ادّعا نیست؛ این تحلیل است، من به این اعتقاد دارم. ریشه و ابتدا و شروع تمام این مسائلى که در دنیاى اروپاى شرقى و بلوک شرق به وجود آمد - که خیال میکنم از سال ۸٠ [ میلادى ] یا اواخر سال ۷۹ [ میلادى ] بود؛ یعنى چند ماه بعد از پیروزى انقلاب ما - در لهستان بود. آنجا دعواى اتّحادیّهی همبستگى - که هنوز به این شکل و به این صورت هم اعلان نشده بود، یک چیز زیرزمینى مبهمى بود - با دولت لهستان این بود که [ آنها ] میخواستند مراسم مذهبیشان را انجام بدهند و دولت کمونیست نمیگذاشت !( ۱۲ ) مذهب، معنویّت. یادم میآید آنوقت ما در شوراى انقلاب همین قضیّه را با دوستان مطرح کردیم. گفتیم عجیب است ! چه کسى خیال میکرد اینها اینقدر توخالى است ؟ در یک کشور کمونیستى، در یک نظام محکمِ ضدّدینى، مستحکم، با حاکمیّت قدرت فکرى تشکیلاتى حزبى و قویترین حاکمیّتها بر یک نظام، بعد از اینکه در کشور لهستان شاید مثلاً سى و چند سال، چهل سال، در کشورهاى دیگر پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال علیه دین حرف زده شده بود و موزهی آتئیسم درست کرده بودند - میدانید، در این کشورهاى