و امروز که دولت آمریکا در رأس هرم قدرت جهانى قرار گرفته و در حاشیه و زیر دست او دولتها و قدرتهاى دیگر، هر کدام بهحسبِ اقتدارشان، امکاناتشان، پولشان، علمشان و بقیّهی عناصر مؤثّر در قدرتشان یک مقدار تسلّط بر امور عالم دارند - این مجموعهاى که امروز با هم دارند کار میکنند - حاضر نیستند ببینند و بپذیرند یا بشنوند که دولتى و ملّتى وجود دارد که میخواهد رها از کمندِ قدرت آنها زندگى کند. استقلال یک ملّت براى آنها مثل یک دشنام میماند؛ حاضر نیستند تحمّل کنند. اگر یک ملّتى گفت شما در کار ما دخالت نکنید، مثل این [ است ] که به آنها دشنام دادهاند ! [ آنها ] خودشان را صاحب حق میدانند که در همهی کارهاى ملّتهاى عالم دخالت کنند. یکجا دخالت میکند، میگوید میخواهیم دموکراسى را به آنجا ببریم ! یکجا دخالت میکند، میگوید میخواهیم از نفوذ موج چپ یا تفکّر چپ در آنجا جلوگیرى کنیم ! یکجا دخالت میکند، میگوید میخواهیم امنیّت آنجا را حفظ کنیم ! یکجا دخالت میکند، میگوید منافع ما در آنجا به خطر افتاده ! خودشان را صاحب دنیا میدانند؛ کأنّه تأمین دموکراسى ملّتها هم به عهدهی آنها است، کأنّه تأمین امنیّت ملّتها و دولتها هم باید بهوسیلهی آنها انجام بگیرد ! امروز یک چنین تصوّر مغرورانهی متکبّرانهی البتّه احمقانهاى گریبانگیر دولت آمریکا و حواشى او است. در یک چنین بحبوحهاى، در یک چنین دنیایى که همهی عوامل را به سمت تحقّق قدرت انفرادىِ مستبدّانهی مطلقهی