این، استقلال. و سپس آزادى. آزادیاى که امروز در نظام جمهورى اسلامى هست، در هیچ جا نیست. مردم آزادند، مردم حرفشان را میزنند، مردم آرائشان را اظهار میکنند. این تودهی مردمند که در نماز جمعهها، در راهپیماییها، در مراسم گوناگون، در همهی آن چیزهایى که مربوط به مسائل سیاسى و عمومى است و در جنگ، حضور داشتند و دارند. حرف اینها همان حرفى است که ماها از زبانشان داریم میزنیم؛ حرف مردم همان چیزى است که مسئولینِ مورد اعتماد مردم از زبان مردم دارند میگویند؛ خود آنها هم همینها را تکرار میکنند. یک عدّهاى در جمهورى اسلامى از اوّل انقلاب تا حالا - در این یازده سال - بودهاند و باز هم هستند در گوشهوکنار نق میزنند که ما آزادى نداریم ! این نق را کجا میزنند ؟ در یک اتاق دربسته ؟ خب، در آن نظامى که اختناق هست و آزادى نیست، آن کسى که آزادى ندارد، نمیتواند حرفش را بزند. اگر بخواهد بگوید من آزادى ندارم، همین حرف را هم مجبور است در یک پستو، در یک اتاق، در یک جمع خصوصى - همانجورى که ما در زمان رژیم گذشته بودیم - بیان کند؛ امّا این آقایان در روزنامه - روزنامهی کثیرالانتشار - در مجلّهاى که ممکن است چند هزار نسخه چاپ بشود، حتّى در رادیوتلویزیون جمهورى اسلامى حرف میزنند، میگویند ما آزادى نداریم ! خدا آنها را به دست خودشان رسوا میکند ؛( ۳ ) نمیخواهد الهى آمین بگویید، [ رسوا ] کرد ! همین که یک