دو خصوصیّت را از خصوصیّات استثنائى این انقلاب عرض میکنم؛ و همین دو خصوصیّت هم بیشترین تأثیر را در وجههی این انقلاب در دنیا داشت، همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزى و ماندگارى انقلاب در [ این ] کشور اسلامى داشت؛ و همین دو خصوصیّت بود که هنوز با گذشت چندین سال، موجب شده است که در گوشهوکنار عالم، از سوى کسانى حرکاتى، تحوّلاتى، یا حدّاقل تلاشهایى به پیروى از این انقلاب و در پرتوِ این انقلاب انجام بگیرد. این دو خصوصیّت، یکى عبارت بود از اینکه مبناى این انقلاب، ارزشهاى دینى و اخلاقى و معنوى بود؛ و دوّم اینکه این انقلاب بر پایهی ارادهی مردم و خواست مردم در تشکیل حکومت و ادارهی حکومت باقى ماند. یعنى اهمّیّت نقش مردم پس از پیروزى انقلاب از مردم سلب نشد و براى انقلاب بهعنوان یک عنصر باقى ماند. این، دو خصوصیّت در انقلاب ما است. انقلابهاى دیگر غالباً بر مبناى تفکّرات مادّى انجام گرفته؛ حالا این تفکّرات مادّى، یا افکار مادّىِ مکتبى و مسلکى یعنى تفکّرات مارکسیستى و کمونیستى؛ یا بر مبناى مادّینگرى، مثل این گروههاى میهندوست و میهنپرستى که در بعضى از کشورها اقداماتى را انجام میدهند و بینش دینى ندارند و بینششان بینش مادّى است، ولو اینکه اعتقادى به یک مکتب مادّى هم نداشته باشند. در همهی انقلابها اینجورى است؛ حتّى انقلابهایى که مقدّمات آنها مذهبى بوده یا اسلامى بوده، در انتها از حالت اسلامى بودن خارج شدند؛ مثل بعضى از کشورها که انقلابشان اوّل در مساجد شکل گرفت، نهضت از مساجد یا