قلم جنس به یکى فروخته، پولش را هم گرفته؛ [ امّا ] وقتى میخواهد جنس را تحویل بدهد، آمریکاییها از آن طرف دنیا اشاره میکنند که تحویل ندهد؛ این دولت دیگر جرئت نمیکند جنس را تحویل بدهد ! [ این ] کشور، اروپایى هم هست، صنعتى هم هست، پیشرفته هم هست، اگر هم به او بگویید شما مستقل نیستى، رگهاى گردنش میزند بیرون که عجب ! شما به ما میگویید یک دولت غیرمستقل ؟ ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنى جمهورى اسلامى؛ یعنى وضعیّتى که ما امروز داریم که هیچ ابرقدرتى، هیچ قدرتى در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شئون ما نتوانسته کوچکترین چیزى را بر ما تحمیل کند؛ هیچ کشورى این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّى کشورهایى مثل آمریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضى تعجّب خواهند کرد؛ نه، تعجّب ندارد؛ دولت آمریکا هم وابستهی به سرمایهدارهاى صهیونیست بینالمللى است. اگرچه ممکن است خود آن سرمایهدارها از لحاظ ملّیّت، آمریکایى هم باشند، امّا دولتْ وابسته است. اگر یک رئیسجمهور در آمریکا، آنجایى که منافع سرمایهدارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد - مثل کندى و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند، پدرش را درمیآورند. استقلال، یعنى آنچه امروز در جمهورى اسلامى وجود دارد. هیچ قدرتى، هیچ دولتى، هیچ تشکیلاتى در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند به اینکه برخلاف مصالحش و برخلاف آن چیزى که تشخیص میدهد مصلحتش است - همان که مسئولین تشخیص میدهند - قدمى بردارد.