دولتهاى غربى و سرمایهدارهاى بزرگ جهانى اینجور از ما عصبانیاند، به همین علّت است؛ هر کار هم بکنند، همین خواهد بود. من در یک جمله بگویم: استکبار و دشمن نسبت به ما هیچ کارى نمیتواند انجام بدهد که ما شکست بخوریم و او پیروز و کامیاب بشود؛ او نمیتواند؛ [ ولى ] خود ما چرا ! خود ما میتوانیم کارى بکنیم که خداى نکرده دشمن خوشحال بشود، شاد بشود، مشکل از سر راه او برداشته بشود، اسلام خجل و سرافکنده بشود، این راه بریده بشود. ما میتوانیم؛ [ ولى ] دشمن نمیتواند. ما اگر ایستاده باشیم، دشمن نمیتواند کارى بکند؛ الان وضعیّت اینجور شده؛ قبل از پیروزى چرا، شاید میتوانستند خیلى کارها بکنند که به تأخیر بیندازند، عقب بیندازند، حالا دیگر گذشته، نمیتوانند. من اگر بخواهم این مطلب را باز کنم، حرفهاى زیادى هست؛ نمیخواهم وارد آن حرفها بشوم. پس میرسیم به اینجا که علماى دین و جوامع روحانى چه وظیفهاى بر عهده دارند تا آینده به شکل صحیح و خداپسند و مطلوبى شکل بگیرد؛ ما - به حیث روحانیّون - همهی فکرمان را باید روى این متمرکز کنیم. راه هم این است و کلید رمز را اینجورى باید پیدا کرد: باید دید آن جهات مثبت روحانیّت که به او امکان داد این حرکت عظیم را [ بکند ] و دنیا را در آستانهی یک تحوّل قرار بدهد چه بوده تا آن را در خودمان تقویت کنیم، اگر هم جهات منفیاى در گذشته وجود داشته از آن بترسیم و راه آن را سد کنیم و نگذاریم نقاط منفى جدیدى