طرف مافوق روى او فشار و تحقیر بوده، از طرف مردم هم همیشه طرد میشده و گاهى یا خیلى اوقات هم - اگر نگوییم همیشه - نفرت بوده؛ این تاریخ گذشتهی ما است. اگر کسى تاریخ هفتاد هشتاد سال اخیر را نگاه کند، جز این نبوده؛ چه آنوقتى که ما ارتش منظّمى نداشتیم، چه از اوایل این قرن هجرى شمسى که ارتش منظّم پیدا کردیم - از آنوقتى که مستشارهاى خارجى [ آمدند ] که من یک وقت در یکى از ملاقاتهاى ( ۱۴ ) ارتشیها شرح دادم که چه کسانى از پرتغالیها و فرانسویها و انگلیسیها و روسها و همینطور هلندیها و آخر هم که آمریکاییها آمدند، آموزش ارتش ما را در این دهها سال متمادى به عهده داشتند - چه تحقیرى که آنها میکردند و تحمیلى که آنها میکردند، چه آنچه قدرتمندان میکردند؛ [ این ] از طرف آنها، از طرف مردم هم ترس و ارعاب بود. بله، یک افسر، مخصوصاً تا وقتى جوان بود و هنوز نشاطى داشت و غرور جوانیاى داشت، حرکتش یک زرقوبرقى داشت، در خیابان میرفت و میآمد؛ امّا اینکه ملاک عزّت واقعى نیست. امروز ارتش عزیز است؛ امروز ارتش به معناى واقعى کلمه عزیز است. مسئولین کشور، شماها را دوست دارند و قدرتان را میدانند. همانطور که الان ایشان اشاره کردند، دیدید که یکى از آخرین صادرات ذهن شریف امام همان پیامى بود که به ارتش دادند ،( ۱۵ ) که چه پیام محبّتآمیز و احترامآمیزى [ بود ]. من همیشه با ایشان راجع به ارتش و نیروهاى مسلّح