بیانات سال 1368


دینى، زیاد برخورد کرده‌ایم و انسانهایى را و اساتیدى را دیده‌ایم؛ [ ولى ] این انسان، یک انسان نمونه و فوق‌العاده‌اى بود؛ از نوع بقیّه‌ی کسانى که در آن کسوت و با آن هدفها بودند، نبود؛ انصافاً یک انسان والایى بود - [ هست ]، ایشان مکرّر میگفتند که ما براى اداء تکلیف حرکت میکنیم؛ حتّى براى پیروزى هم تلاش نمیکنیم .( ۷ ) البتّه پیروزى را دوست میداریم؛ هیچ کس نیست از پیروزى بدش بیاید؛ هیچ کس نیست براى پیروزى کار نکند؛ امّا هدف نهایى یک چیزى است حتّى از پیروزى بالاتر و آن، رضاى خدا است؛ آن، اداء تکلیف است. اگر من پیروز شدم، امّا از خدا دور شدم، مغلوب شده‌ام؛ اگر من خداى نکرده به هدفم دست نیافتم، امّا تکلیفم را انجام دادم، این پیروزى است، این پیشرفت است. باید تکلیفمان را انجام بدهیم. هر کدام از شما آن‌وقتى که احساس میکنید نسبت به یک کارى که وظیفه‌ی شما است و براى شما به‌عنوان یک وظیفه‌ی دولتى و وظیفه‌ی ارتشى معیّن کرده‌اند، بی‌علاقه‌اید و احساس میکنید که نسبت به این کار دلسوزى ندارید، آن‌وقت جاى نگرانى است، چون از خدا دارید دور میشوید؛ آن کارى که به عهده‌ی شما است، اگر نسبت به آن احساس بی‌علاقگى کردید، احساس عدم دلسوزى کردید، دارید از خدا فاصله میگیرید، دارید از رضاى خدا دور میشوید؛ آنجا جاى نگرانى است و جا دارد انسان نگران بشود؛ ولو ظاهر قضیّه هم معلوم نباشد، مافوق نفهمد، فرمانده نفهمد، زیردست نفهمد، ظواهر کار درست باشد؛ امّا [ وقتى ] شما دلسوزی‌اى احساس نمیکنید ‌ - چون باطن قضیّه را خدا که

«6»