. اگر کسى شانس داشته و پدرى یا مادرى مأنوس به قرآن و عاشق قرآن کنار دستش بودند، یک قرآنى یاد گرفته یا دورهی قرآنى رفته؛ [ امّا ] اگر کسى این شانس را نداشته باشد، اگر وارد حوزه شد، حوزه به او [ آموزش ] قرآن نخواهد داد؛ یعنى بهاصطلاح ظواهر قرآن و متن قرآن و آموزشهاى ابتدائى قرآن را از حوزه فرانخواهد گرفت. حالا گیرم فقهى که میخواند، بالاخره فقه قرآن است و محصول قرآن است - یا معارف یا فلسفه یا هرچه - لکن متن قرآن را [ فرانمیگیرد ]. حالا اگر در این مدارس - که حالا شما شروع کردهاید و این بناى مبارک را پایهگذارى کردهاید - بشود این کار را شروع بفرمایید که این جوانها با قرآن [ مأنوس بشوند ] - حالا شاید با قرآن اُنس پیدا میکنند؛ نمیدانم - و بخصوص حفظ قرآن را بتوانند اینجا تأمین کنند، خیلى چیز مهمّى خواهد بود. و یک مقدار هم مجهّز بشوند به عقاید. من البتّه چون خودم یک دانشآموز اینجورى در دستگاه شما دارم، یک مقدارى کیفیّت کار شما را میدانم - یعنى بنده، در همین وقت کمى که هست، به وضع بچّهها در خانه بینظارت نیستم؛ یک مقدارى به امورشان میرسم، نگاه میکنم چه میخوانند، چهکار میکنند؛ گاهى روى مسئلهی اعتقادى مطالعه میکنند، کنفرانس میدهند، و کارهایى مانند اینها میکنند - خب، خوب است؛ لکن بیش از این یک چیزى لازم است؛ یعنى اگر بشود، ما یک دوره عقاید متین و کاملاً ساده و دور از آن استدلالات فلسفى و عرفانى - امّا به