گذشت و خانهی آنها سنگر بود و ویلاى آنها چادرِ تویبیابانزده بود، از این قبیل فراوان دیدم: خلبانهاى شجاع، کادرهاى پروازى و غیر پروازى نیروى هوایى، عناصر دریایى، شرایط سخت دریا، جبهههاى زمینى، بخشهاى پشتیبانى ارتش؛ مثل دستگاههاى صنایع و آموزشگاهها و امثال اینها. حقّاً و انصافاً شما امتحان خوبى دادید. من این را با قوّت و قدرت میگویم، براى خاطر ملاحظهی حال و دل کسى هم نیست، واقعیّت قضیّه است: ارتش امتحان خوبى داد. کمتر دستگاهى مثل ارتش، مورد توجّه دشمن بود. رادیوهاى بیگانه، شایعات گوناگون، سازمانهاى پلیدِ خبیثِ مأیوس از همهچیز، مزدورهاى آمریکا و بعضى کشورهاى دیگر، ارتش را هدف گرفتند که نفوذ کنند، که رخنه کنند، که ناخنک بزنند، که یکى را - یک گروهى را، یک تشکیلاتى را، یک قشرى را - خراب کنند؛ کمتر جایى هدف این همه خباثت و بدجنسى دشمن قرار گرفت، آنقدرى که ارتش قرار گرفت. با وجود اینها شما قرص و محکم ایستادید، حرکت کردید، عناصر ناباب را پرت کردید، مثل دندان فاسدى کندید انداختید دورْ پشت سرتان، نگاه هم نکردید ! اینها امتحانات بسیار خوبى بوده که شما دادید. ارتش ما یک ارتش محبوب است: هم محبوب مردم است، هم محبوب ماها است. بنده خودم ارتش را از صمیم قلب دوست میدارم، چون آن را تجربه کردم؛ دیدم آنجایى که از او توقّعى میرود، آنجایى که وظیفهاى بر دوش او است، آنجایى که باید خودش را نشان بدهد، چگونه نشان میدهد و چگونه فداکارى میکند. خب، حالا بعدها حرفهایى در این