بیانات سال 1368


آن یک نوع رابطه‌ی مخصوص است، که ازخودبی‌خود میشد - و چه در هنگام برخورد با نقطه‌هایى از زندگى انسانها که به‌طور طبیعى دلها را به عطوفت و رأفت وادار میکند؛ درعین‌حال داراى حسّ خویشتن‌دارى و تقوا، همان چیزى که معناى واقعى تقوا است، یعنى انگیزه‌هاى نفسانى، هواها و هوسها و همین چیزهایى که میدانید و میدانیم که چگونه بر دل انسانهاى بزرگ دنیا حکومت میکند ‌ - کمتر آدم بزرگى را ما دیدیم و شناختیم که توانسته باشد خودش را از این هواها و هوسهاى گوناگون بشرى نجات بدهد، درحقیقت حاکم بر انسانهاى ضعیف، همین هواها و هوسها هستند - در برابر این جاذبه‌ها، این هواها، این هوسها که در هر بشرى وجود دارد، آن‌چنان ممتنع و آن‌چنان سرافراز [ بود ] که به قلّه‌ی رفیع او هیچ‌چیزى از این هوسها نمیتوانست دست‌اندازى بکند، او امیر هواهاى خود و خواهشهاى خود بود، خواهشها بر او امیر نبودند و حکومت نمیکردند؛ درعین‌حال در نهایت تواضع و فروتنى؛ درعین‌حال در نهایت صبر و بردبارى، سخت‌ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او تلاطم ایجاد نمیکرد، بارها میشد ماها که مسئولین کشور بودیم، میرفتیم درحقیقت پناه میبردیم به ایشان ‌ - خب میدانید نظام ما نوعى دشمنی‌ها داشته که در تاریخ نظامهاى انقلابى دنیا اصلاً بی‌سابقه است؛ مثلاً [ اینکه ] بلوک شرق و بلوک غرب با همدیگر متّفقاً تصمیم بگیرند به یک دولتى، به یک نظامى کمک نکنند و به دشمن او کمک کنند را کجا شما سراغ دارید ؟ کجا دیگر چنین چیزى وجود داشته ؟ اگر یکى به یک نظامى فشار می‌آورد،

«2»